فرهامفرهام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

فرهام بالام

چند تا عکس

فرهام جونم اینجا داشتیم می رفتیم جلفا که تو راه برای ناهار نشسته بودیم عمو نادر تو رو برد بالای درخت تا باهات عکس بگیریم بعد بابا محمد اومد پیشتون تا با هم بیاین پایین من هم می ترسیدم تا تو نیوفتی پایین. ...
26 شهريور 1391

زلزله در کلیبر

و این طور شد که حادثه وحشتناکی که زلزله نام دارد اهر .ورزقان .هریس .کلیبر وتبریز را لرزاند . ساعت 4 به بعد بود که من فرهام را خواباندم و چند دقیقه نگذشته بود که صدای عجیبی شنیدم وهراسان با لحاف فرهام را در بغلم گرفتم وبه بیرون از منزل دویدم دم در که رسیدم نتونستم در را باز کنم خونه بابام بودم که داد می زدم بابام اومد در باز کرد تا داینکه بیرون رفتیم دیدیم که زلزله است خیلی ترسیده بودیم زلزله 6.2 ریشتری در اهر ما را هم به وحشت انداخت تا اینکه بیش از یک هفته در بیرون از منزل بودیم ودر چادر زندگی می کردیم ولی فرهام روز اول پشه ها هم بهت رحم نکرده بودن این عکس ها هم عکس اون روزایی که بیرون زندگی می کردیم وهمچنان ت امروز لرزه ها ادام...
6 شهريور 1391

افطاری خونه عمه ریما

مهمون ویژه ای که عمه ریما داشت خاله شوهر عمه ریما بود که از فرانسه اومده بود خاله شعله خیلی مهربون بود و فرهام رو هم خیلی دوست داشت در ضمن خواهر ایشون هم که خاله ژاله هستن ودختر خاله شعله هم که اومده بود حیف شد که ازشون عکس نگرفتیم چون اونا تو این مهمونی تشریف نداشتن یک روز قبل هم خونه مامان جون بودن خاله ژاله تشریف بردن فرانسه در ضمن این دو تا خواهر وقتی که لیسانسشون رو تو ایران گرفتن رفتن اونجا تنهایی والان هردو تا شون پروفسور هستن و اونجا هم ازدواج کردن و بیش از 30 سال است که از ایران رفتن. ...
6 شهريور 1391
1